English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 242 (1630 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reload U پر کردن مجدد
reloaded U پر کردن مجدد
reloading U پر کردن مجدد
reloads U پر کردن مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hard U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
garbage U سازماندهی مجدد و حذف فایلهای داده و رکوردهای نالازم . پاک کردن بخشی از حافظه برنامه یا داده اش که استفاده نمیشود
refer U مراجعه کردن بازدید مجدد
referred U مراجعه کردن بازدید مجدد
refers U مراجعه کردن بازدید مجدد
auto U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
autos U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
rearming U تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
relay U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relayed U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relays U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
retrieve U اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
retrieved U اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
retrieves U اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
window U تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
reconditioning U شرطی کردن مجدد
storage U رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
reproduction U تولید کردن مجدد
reproductions U تولید کردن مجدد
denationalization U تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
DVD U درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن , پاک کردن و نوشتن مجدد داده روی دیسک DVD میدهد
nonerasable storage U رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
reboot U بار کردن مجدد سیستم عامل در حین محاسبه
recapitalize U سرمایه گذاری مجدد کردن
redesign U طراحی مجدد کردن
reflow U فروکش کردن جریان مجدد
remelt U ذوب کردن مجدد
reprecipitation U رسوب کردن مجدد
staging base U پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
subdevice U قسمت کردن مجدد
subdevice U بخش کردن مجدد
write permit ring U چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
rework U برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworked U برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworking U برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworks U برای کاربرد مجدد آماده کردن
Other Matches
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
seconding U مجدد
seconds U مجدد
furthermore U مجدد
further U مجدد
reflorescence U مجدد
seconded U مجدد
furthers U مجدد
furthering U مجدد
furthered U مجدد
further on U مجدد
renewed U مجدد
second U مجدد
reorganising U تشکیلات مجدد
reorganises U سازماندهی مجدد
reorganizes U سازماندهی مجدد
remarriage U ازدواج مجدد
reorganization U تشکیلات مجدد
reorganizing U سازماندهی مجدد
rerun U اجرای مجدد
restoration U استقرار مجدد
replenishes U تدارک مجدد
republication U انتشار مجدد
resorption U مکیدن مجدد
replenishing U پرکردن مجدد
reorganized U سازماندهی مجدد
reorganized U تشکیلات مجدد
reorganizes U تشکیلات مجدد
resale U فروس مجدد
reorganize U سازماندهی مجدد
reshipment U حمل مجدد
reorganize U تشکیلات مجدد
resale U حراج مجدد
re examination U بازپرسی مجدد
reorganising U سازماندهی مجدد
replenishing U تدارک مجدد
reorganizing U تشکیلات مجدد
replenishes U پرکردن مجدد
replenished U تدارک مجدد
rally U اجتماع مجدد
recrystallization U تبلور مجدد
remanded U بازداشت مجدد
recoupment U کسب مجدد
reformat U فرمت مجدد
reconviction U محکومیت مجدد
regelation U انجماد مجدد
regeneracy U تولید مجدد
reconveyance U اعاده مجدد
reconversion U گرایش مجدد
reinfection U عفونت مجدد
reexport U صادرات مجدد
remand U بازداشت مجدد
rallies U اجتماع مجدد
rallied U اجتماع مجدد
reebtry U ورود مجدد
reebtry U دخول مجدد
reebtry U تملک مجدد
reeducation U تربیت مجدد
rededication U تقدیم مجدد
rededication U اهدا مجدد
reenlistment U سربازگیری مجدد
reentrance U دخول مجدد
reinsurance U بیمه مجدد
reintegration U استقرار مجدد
reactivation U فعالیت مجدد
re establishment U تاسیس مجدد
re claim U تقاضای مجدد
re attachment U توقیف مجدد
reporduce U تولید مجدد
subdivision U تقسیم مجدد
subdivisions U تقسیم مجدد
replenish U پرکردن مجدد
reorganization U سازماندهی مجدد
replenish U تدارک مجدد
redirection U راهنمایی مجدد
reallocation U تخصیص مجدد
reinterpretation U تفسیر مجدد
remanding U بازداشت مجدد
recompile U کامپایل مجدد
remands U بازداشت مجدد
recaption U توقیف مجدد
remotion U حرکت مجدد
renascence U زندگی مجدد
renegotiation U مذاکره مجدد
reoccur U فهور مجدد
reapparition U فهور مجدد
replenished U پرکردن مجدد
restart U شروع مجدد
rehearsals U تکرار مجدد
rearrangements U ترتیب مجدد
rearrangement U ترتیب مجدد
revisited U ملاقات مجدد
revisit U ملاقات مجدد
re-ran U نمایش مجدد
re-run U نمایش مجدد
re-running U نمایش مجدد
re-runs U نمایش مجدد
regenerate U تولید مجدد
reproduction U تولید مجدد
revisiting U ملاقات مجدد
rehearsal U تکرار مجدد
regenerating U تولید مجدد
after shrinkage U انقباض مجدد
restatements U بیان مجدد
regenerates U تولید مجدد
revisits U ملاقات مجدد
retransmission U مخابره مجدد
reproductions U تولید مجدد
retransmission U ارسال مجدد
regenerated U تولید مجدد
retake U گرفتن مجدد
retaken U گرفتن مجدد
recount U شمارش مجدد
recounted U شمارش مجدد
recounting U شمارش مجدد
recounts U شمارش مجدد
recreation U خلق مجدد
reconditioning U تعمیر مجدد
reissuing U چاپ مجدد
reversion U ترجمه مجدد
reissues U چاپ مجدد
reissued U چاپ مجدد
recreations U خلق مجدد
reassurance U اطمینان مجدد
reassurances U اطمینان مجدد
retakes U گرفتن مجدد
retaking U گرفتن مجدد
re-examination U بازپرسی مجدد
reinforcement U وضع مجدد
re-election U انتخاب مجدد
re election U انتخاب مجدد
retread process U تعمیر مجدد
recurrences U رویدادن مجدد
recurrence U رویدادن مجدد
restatement U بیان مجدد
reissue U چاپ مجدد
readjustment U سازگاری مجدد
reorganised U تشکیلات مجدد
revaluation U بهاگذاری مجدد
repayments U پرداخت مجدد
comeback U دستیابی مجدد
revaluation U ارزیابی مجدد
retrials U محاکمه مجدد
retrials U ازمایش مجدد
retrial U محاکمه مجدد
retrial U ازمایش مجدد
reload U بارکردن مجدد
readjustments U سازگاری مجدد
reloaded U بارکردن مجدد
crossecheck U مقابله مجدد
reloading U بارکردن مجدد
comebacks U دستیابی مجدد
reloads U بارکردن مجدد
resupply U اماد مجدد
resurvey U بررسی مجدد
redrawing U رسم مجدد
redrawn U رسم مجدد
redraws U رسم مجدد
remarriages U ازدواج مجدد
redrew U رسم مجدد
repaint U رسم مجدد
redistribution U توزیع مجدد
repayment U پرداخت مجدد
redraw U رسم مجدد
reorganised U سازماندهی مجدد
reorganises U تشکیلات مجدد
resurgence U طغیان مجدد
manual recalculation U محاسبه مجدد دستی
optimal recalculation U محاسبه مجدد بهینه
repeat U انجام مجدد یک عمل
repeats U انجام مجدد یک عمل
reculaulation order U تنظیم محاسبه مجدد
recrudescence U فهور مجدد برگشتگی
reconversion U تبدیل مجدد پول
image reproduction U تولید مجدد تصویر
redeployment U گسترش مجدد دادن
redid U شروع مجدد از ابتدا
rewrites U نوشتن مجدد چیزی
reboot U راه اندازی مجدد
reprogramming U برنامه نویسی مجدد
natural recalculation U محاسبه مجدد طبیعی
rallying point U محل تجمع مجدد
overpacking U لفاف پیچی مجدد
background recalculation U محاسبه مجدد پس زمینه
rewrite U نوشتن مجدد چیزی
recarburize U کربن گیری مجدد
redo U شروع مجدد از ابتدا
rallying points U محل تجمع مجدد
column wise recalculation U محاسبه مجدد ستونی
rewrote U نوشتن مجدد چیزی
rewritten U نوشتن مجدد چیزی
redone U شروع مجدد از ابتدا
rewriting U نوشتن مجدد چیزی
redoing U شروع مجدد از ابتدا
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com